توجه کردم دیدم من کتابهایی رو میخونم یا به سمت کتابهایی میرم که نویسندگانش یا محتوای کتابش یه جدالی با اطراف و محیط خودش داره یعنی یه تضاد یه احساس بریدگی از بقیه
بهرحال دوستی نظری داد اون باعث شد ببینم که من واقعا ناخواسته به سمت کتابایی جذب میشم که:
مثلا کتاب"هرگزرهایم نکن" یه بدبینی نسبت به جامعه به آدم دست میده و حس ناامیدی هم
کتاب"شیطان و دوشیزه پریم" جدال بین خیر و شر! البته من این ایده که 5%جهان را خوب و5%جهان را بد و 90% باقی را حاصل از تفاوتها میدونه رو بیشتر میپسندم و باور دارم
کتاب"سینوهه" که یک فرعون زاده به اون همه بدبختی و...دچار میشه و...
فایل صوتی این کتاب رو گوش دادم به نظرم نوشتهی قویی بود ولی اگه کسی اینو برا من تعریف میکرد به احتمال زیاد بیشترشو در حد بلوف میگرفتم تا واقعیت
البته در یه داستان باید یه نفر جور یه عده رو بکشه و چندین اتفاق که ممکنه بین لااقل صدها نفر تقسیم شود همهاش رو به یکی نسبت بدیم وگرنه باید بجای یک کتاب چندین کتاب نوشت!
در همین حد
این کتاب بیشتر به نیکی و بدی در وجود شخص یا جامعه میپردازد درست است در نهایت باز بدی پیروز نمیشود(البته نه به معنای برد نیکی) اما بهرحال روایت زیبایی از نبرد خیر وشر میباشد!
خود من زیاد به این اعتقادی ندارم و به گفتهای که: دنیا را با 5% نیکی و 5% بدی و 90% باقی را در تفاوت بین انسانها و دیدگاههاشون میبیند، بیشتر معتقدم!
کات(کتی اچ)
تومی
و
روت
غمانگیزترین داستانی که میشه خوند و دیدی که نسبت به جامعه میده و این جامعه کنونی! من اونو بدترین تصور میتونم ببینم و جهانی که اگر اینگونه پیش بره، دیر یا زود به بیهویتی ساکنان هیلشم خواهیم رسید
دوست ندارم دیگر هرگز این کتاب را بخوانم(حسابی افسردهام کرد)
دانلود این کتاب از پست قبلی